English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6016 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture U فرهنگ
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
self culture U پرورش نفس
culture U پرورش
culture U تمدن
culture U کشت میکرب در ازمایشگاه برز
self culture U تزکیه نفس خودپروری
culture shock U ضربهی فرهنگی
culture shock U کوبهی فرهنگی
class culture U فرهنگ طبقهای
it is ministerial to culture U کمک بفرهنگ میکند
national culture U فرهنگ ملی
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
fish culture U تربیت ماهی
fish culture U ماهی پروری
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
tests U امتحان ها
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests U آزمایش ها
tests U آزمون ها
tests U تست ها
tests U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests U ازمون
tests U ازمایش کردن امتحان
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
tests U امتحان محک
tests U ازمایش
tests U امتحان کردن
tests U محک
tests U معیار
tests U محک زدن
tests U ازمودن کردن
tests U امتحان
tests U تست
tests U تست کردن ازمایش
tests U معاینه کردن
tests U اختیار
tests U ازمایش کردن
tests U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
tests U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests U بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
tests U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
parallel tests U ازمونهای همتا
screening tests U ازمونهای سرند کردن
creativity tests U ازمونهای افرینندگی
infant tests U ازمونهای نوباوگان
situational tests U ازمونهای موقعیتی
statistical tests U ازمونهای اماری
employment tests U ازمونهای استخدامی
individual tests U ازمونهای انفرادی
pictorial tests U ازمونهای تصویری
placement tests U ازمونهای تعیین شغل
timed tests U ازمونهای زمان دار
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
type tests U ازمایشهای نوعی
speed tests U ازمونهای سرعت
litmus tests U آزمون نهادنما
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
litmus tests U آزمون تورنسل
litmus tests U آزمون نمایانگر
means tests U سنجش استطاعت مالی
sampling tests U ازمایشهای نمونهای
routine tests U ازمایشهای تک به تک
psychomotor tests U ازمونهای روانی- حرکتی
prototype tests U ازمایشهای مرغوبیت
projective tests U ازمونهای فرافکن
prognostic tests U ازمونهای پیش اگهی
trade tests U ازمونهای شغلی
acceptance tests آزمایشهای تحویل
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
aptitude tests U ازمون شایستگی
benchmark tests U ازمایشات محک
aptitude tests U ازمون استعداد
aptitude tests U ازمون قابلیت فردی
field-tests U ازمون پایکار
to be bound over U ملتزم شدن
bound U جهیدن
bound U مشرف بودن
bound U هم مرز بودن مجاوربودن
bound over U ملتزم
bound to go U موفف به رفتن
bound U موفف
bound U : اماده رفتن
out bound U عازم بیرون رفتن از بندر
bound U ملتزم شده
bound U موفف کران
bound U خیز به خیز رفتن
bound U موجود
out bound U رهسپار دریا
bound U مقید
to be bound over U التزام دادن
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
being bound over U التزام
bound U مرز محدود
bound U جست وخیز
bound U سرحد
bound U خیز
bound U عازم رفتن مهیا
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
bound U ملزم
bound U محدودکردن
bound U تعیین کردن
bound U :حد
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
bound up U مجبور
bound up U مقید
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
bound up U جزء لایتجزی
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
terman merrill tests U ازمونهای ترمن- مریل
random parallel tests U ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
norm referenced tests U ازمونهای هنجاری
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
custom made tests U ازمونهای کار- ویژه
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
goldstein scheerer tests U ازمونهای گلدشتاین- شیرر
criterion refernced tests U ازمونهای ملاکی
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
homeward-bound U درراهخانه
pot-bound U گلدانیکهبرایگیاهیکوچکباشد
upper bound U کران بالا
earth-bound U عازم کرهی زمین
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow bound U دچار برف
duty-bound U حینانجام وفیفه
bound book U کتابپربرگ
spell bound U افسون شده
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
wind bound U دچار باد مخالف
earth-bound U زمینی
tape bound U با تنگنای نواری
earth-bound U خاکی
subscript bound U کران زیرنویس
storm bound U گرفتاریادچارطوفان
earth-bound U دنیوی
earth-bound U در خاک
spell bound U فریفته
spell bound U طلسم کرده طلسم شده
stimulus bound U محرک- وابسته
compute bound U محدودیت محاسباتی
iron bound U با اهن بسته
iron bound U دورتا دورخاره دار
iron bound U ناهموار
iron bound U سخت
iron bound U سفت
it is bound to nappen U مقدراست اتفاق بیافتد
bound in boards U با مقوا جلد شده
ice bound U احاطه شده از یخ
lower bound U کران پایین
input bound U کران ورودی
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
compute bound U باتنگنای محاسباتی
compute bound U کران محاسباتی
egg bound U صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
compute bound U با تنگنای محاسباتی
half bound U درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
hide bound U پوست بتن چسبیده
hide bound U کوتاه فکر
iam bound to do that U من موفف به انجام ان کارهستم
ice bound U یخ بسته
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
muscle bound U سفت
bound electron U الکترون بسته
bound charge U بار بسته
bound barrel U لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
bound barrel U لوله تاب خورده
output bound U کران خروجی
rock bound U خاره بست
rock bound U دشوار
rock bound U دیریاب
rock bound U سنگ بست
rock bound U محاط بصخره
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
ocean bound U رهشپار دریا
ocean bound U عازم دریا یااقیانوس
hide bound U خشکیده متعصب
out of bound play U به جریان انداختن بازی
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
outward bound U بیرون رو
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
california tests of mental maturity U ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
iowa tests of basic skills U ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
cement bound macadam U ماکادام ملاتی
cement bound macadam U ماکادام سیمانی
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
internal bound block U قرقره مغز فلز
dry bound macadam U ماکادام خشک لرزشی
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
math. least upper bound [lub, LUB] U سوپریمم [ریاضی]
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
1وزارت اموزش وپرورش ترجمه به انگلیسی
1permaculture
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com